سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چرا دین اسلام و مذهب شیعه را انتخاب کردم ؟
قالب وبلاگ

ساق پا

برخی از مخالفین اسلام از روی تعابیر غرض ورزانه و بی اساس می گویند که بنا بر متن قرآن، الله ساق پا دارد !!! در این مقاله پاسخی به این سخن ارائه خواهیم کرد.

در قرآن دو مرتبه از واژه ی ساق استفاده شده است و هر دو بار در باره ی انسانها است نه خداوند.

سوره القیامة آیه 22 - 30 :  

وُجُوهٌ یَوْمَئذٍ نَّاضِرَةٌ إِلىَ‏ رَبهَِّا نَاظِرَةٌ وَ وُجُوهٌ یَوْمَئذِ  بَاسِرَة تَظُنُّ أَن یُفْعَلَ بهَِا فَاقِرَةٌ کلاََّ إِذَا بَلَغَتِ الترََّاقىِ‏َ وَ قِیلَ مَنْ رَاقٍ وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ إِلىَ‏ رَبِّکَ یَوْمَئذٍ الْمَسَاقُ

در آن روز صورت هایى شاداب و مسرور است و به پروردگارش مى‏ نگرد. و در آن روز صورتهایى عبوس و در هم کشیده است، زیرا مى‏ داند عذابى در پیش دارد که پشت را در هم مى‏ شکند. چنین نیست که وی مى‏ پندارد. تا موقعى که جان به گلوگاهش رسد، و گفته شود: « آیا کسى هست که مرا نجات دهد؟» و به جدایى از دنیا یقین پیدا کند،و ساق پاها (از سختى) به هم می پیچد. آرى در آن روز مسیر همه بسوى پروردگارت خواهد بود ...

روشن است که در این آیه سخنی از ساق پا و جسمانیت خداوند در میان نیست. بلکه می فرماید که از شدن درد و رنج ساق پای انسانهای گنهکار به هم می پیچد ... و این تمثیلی است در زبان عربی. در ادامه توضیح بیشتری داده خواهد شد.

همچنین آیه ای دیگر :

یَوْمَ یُکْشَفُ عَن سَاقٍ وَ یُدْعَوْنَ إِلىَ السُّجُودِ فَلَا یَسْتَطِیعُونَ خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَ قَدْ کاَنُواْ یُدْعَوْنَ إِلىَ السُّجُودِ وَ هُمْ سَالِمُون‏ ( 42 - 43 قلم )

روزى که ساق پا برهنه مى‏ گردد و دعوت به سجود مى‏ شوند، امّا نمى ‏توانند. این در حالى است که چشمهایشان از شدّت شرمسارى به زیر افتاده، و ذلّت و خوارى وجودشان را فراگرفته. آنها پیش از این دعوت به سجود مى‏ شدند...

روشن است که در این آیات نیز نگفته است که خداوند ساق پا دارد ! بلکه روشن است منظورش به ساق پای مشرکین و گنهکاران است.

برهنه شدن ساق پا یعنی چه ؟

مقدمه : در هر زبانی ضرب المثلهایی وجود دارد که ممکن است معانی اصطلاحی آنان با معانی لغوی شان تفاوت داشته باشد. مثلاً در زبان فارسی میگوییم : « آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم » یعنی ما به دنبال چیزی می گردیم که در کنار ماست ! در حالیکه گوینده تشنه نیست و به دنبال آب هم نمی گردد و کوزه هم ندارد ! اما ضرب المثل است و همه فارسی زبانان همین معنای اصطلاحی را در می یابند.

اما ادیبان و لغت شناسان عرب در این باره چه میگوند :

1. فخرالدین بن محمد طریحی در مجمع البحرین ذیل ماده ساق و در معنی ضرب المثل « یکشف عن الساق » می گوید : 

أی عَنِ الأمورِ الّتی خُفِیَت. وَ قیلَ هُوَ کِنایَةٌ عَنِ الاِشتِدادِ

ترجمه : « یکشف عن ساق » یعنی پرده ها از امور مخفی کنار می روند و برخی می گویند این کنایه است از شدت و سختی امور ...

یعنی ایشان دو منشأ برای این ضرب المثل بیان می کنند:

الف - چون لباس مردم در گذشته بلند بود و روی ساقشان را می پوشانید ، ساق پا مخفی بود. به همین علت به روشن شدن امور مخفی تعبیر کرده اند به « کشف عن ساق »

ب - منشأ بعدی این است که عرب در زمان سختی و اضطراب هروله می کرد یعنی بالا و پایین می پرید و باعث می شد که لباسش بالارفته و ساق پایش معلوم شود. همین امر بعدها به صورت ضرب المثل درآمد و مختص حالت اظطراب و سختی گردید.

2. راغب اصفهانی از بزرگترین لغت شناسان و ادیبان زبان عربی که البته ایرانی بود در کتاب المفردات :

علاوه بر آنچه که از فخرالدین طریحی نقل کرده ایم ، شعری از شاعران عرب قبل از اسلام بیان میدارد که : وَ قامَتِ الحَربُ بِنا عَلى ساقٍ یعنی ساق را شدّت و سختی معنى کرده‏ اند و همچنین د قاموس قرآن آمده است که « کشف الساق » مَثَل است براى شدّت امر ...

3. ابن منظور در لسان العرب :

الساقُ فی اللغة الأَمر الشدید، و کَشْفُه مَثَلٌ فی شدة الأَمر 

ساق در لغت به معنی امر شدید و کار سنگین است. و « کشف ساق » تمثیلی است از سختی امور.

ابن سیدة فی قوله تعالى: یَوْمَ یُکْشَفُ عَنْ ساقٍ، إنما یرید به شدة الأَمر

ابن منظور در ادامه می گوید که ابن سیّدة از بزرگان ادبیات عرب میگوید : « یَوْمَ یُکْشَفُ عَنْ ساقٍ » تنها به معنای شدید شدن و سخت شدن امر است.

و لسنا ندفع مع ذلک أَنَ الساق إذا أُریدت بها الشدة فإنما هی مشبَّهة بالساق هذه التی تعلو القدم، و أَنه إنما قیل ذلک لأَن الساقَ هی الحاملة للجُمْلة و المُنْهِضَةُ لها فذُکِرت هنا لذلک تشبیهاً و تشنیعاً.

همچنین ابن منظور از قول ابن سیدة می گوید که اگر معنی شدت و سختی را برای ساق پا - به عنوان معنا تمثیلی - در نظر بگیریم ، شبیه معنای لغوی خواهد بود که بر روی آن گام بر می داریم. اصولاً به ساق پا به این دلیل « ساق » گفته می شود چون سختی و سنگینی - بدن - را حمل می کند. ( یعنی واقعی ساق همان سختی و شدت است. ) همچنین ابن منظور در ادامه به بیتی از اشعار کهن عربی اشاره می کند که در آن « کشف عن ساق » به معنی شدت و سختی امور آمده است :

على هذا بیت الحماسة لجدّ طرفة :

کَشَفَتْ لهم عن ساقِها        و بدا من الشرِّ الصُّــــــراحْ‏

از سختی و سنگینی و شدت امور ، خلوص محض آشکار شد.




[ جمعه 92/7/12 ] [ 6:12 عصر ] [ Smuslim ] [ نظر ]

همانگونه که روشن است بر مبنای قرآن و عترت ، خداوند یکتاست و شریکی ندارد ، کلیک کنید .

نکته ی دیگر این است که خود قرآن ( سوره آل‏ عمران آیه 7 )  بیان می دارد که برخی از آیات قرآن محکم و صریح اند و برخی دیگر متشابه ( به صورت تمثیلی یا نمادین یا چندپهلو یا ... ) هستند. و البته اصل بر محکمات است و آیات متشابه را باید بر اساس آیات صریح ( محکمات ) فهمید.  به هر صورت یگانگی خداوند و شریک نداشتن وی از محکمات و سخنان صریح قرآن است.

نکته دیگر : خداوند وقتی به بندگان صالح خود می رسد از ضمیر مفرد استفاده می کند یعنی خود را « من » می نامد. مثلاً :

12 طه : إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً

ای موسی ؛ من پروردگار تو هستم ؛ کفشهایت را درآو ، که تو در سرزمین مقدّسی هستى‏ ...

و هنگامی که به دیگر انسانها یا مجموعه ای از مخلوقات می رسد خود را « ما » می نامد . یه خاطر بزرگداشت و تعظیم و نشان دادن عظمت و کبریایی خود . در زبان فارسی و دیگر زبان ها نیز چنین است. مثلاً برای احترام به طرف مقابل گرچه یک نفر است اما از ضمیر « شما » استفاده می کنیم . خداوند نیز واقعاً و حقیقتاً بزرگ و صاحب مقام کبریایی است. پس برای خود از ضمیر جمع استفاده می کند .

در ادامه می پردازیم به آیاتی از قرآن که خداوند برای خود از ضمیر جمع استفاده کرده است :

ِ9 حجر : انَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ

ما قرآن را نازل کردیم و ما بطور قطع نگهدار آنیم ...

16 ق : وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید

ما انسان را آفریدیم و وسوسه‏ هاى نفس او را مى‏ دانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم.

60 واقعه : نَحْنُ قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقین‏

ما در میان شما مرگ را مقدّر ساختیم و هرگز کسى بر ما پیشى نمى‏گیرد .

23 انسان : إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ تَنْزیلا

مسلّماً ما قرآن را بر تو نازل کردی

3 یوسف : نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلینَ

ما بهترین سرگذشتها را از طریق این قرآن بر تو بازگو مى‏ کنیم و مسلّماً پیش از این، از آن خبر نداشتی ...

الأنعام : 151   قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی‏ حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ 

ای پیامبر بگو : بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم : اینکه چیزى را شریک خدا قرار ندهید و به پدر و مادر نیکى کنید و فرزندانتان را از ترس فقر نکشید. « ما » شما و آنها را روزى مى‏ دهیم و نزدیک کارهاى زشت نروید، چه آشکار باشد چه پنهان . و انسانى را که خداوند محترم شمرده، به قتل نرسانید مگر از روى استحقاق. این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش کرده، شاید درک کنید ...

که همه ی این موارد به جلوه گری عظمت و کبریایی خداوند است نه چندگانگی خدا ...

خدا و فرشتگان ؟

ممکن است برخی بگویند منظور از « ما » خدا + فرشتگان است . در پاسخ می گوییم که فرشتگان مخلوقات خداوند هستند و تنها مآمور اجرای امور جهان هستی . یعنی آنان خدایانی در مقابل خداوند نیستند. همچنین از خود قرآن روشن است ک منظور خداوند از « ما » خدا + فرشتگان نیست . چون در سوره 2 آیه 34 :

وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئکَةِ اسْجُدُواْ لاَِدَمَ فَسَجَدُواْ إِلَّا إِبْلِیسَ أَبىَ‏ وَ اسْتَکْبرََ وَ کاَنَ مِنَ الْکَافِرِین‏

و یاد کن هنگامى که ما به فرشتگان گفتیم : « براى آدم سجده و خضوع کنید » همگى سجده کردند جز ابلیس که سر باز زد، و تکبر ورزید، و به خاطر نافرمانى و تکبرش از کافران شد ...

روشن است که در این آیه خداوند خود را « ما » خطاب کرد و به فرشتگان دستور سجده داد . یعنی فرشتگان جزو « نحن : ما » نیستند. بلکه منظور فقط و فقط خداوند است.

همچنین :

سوره الأعراف آیه 11 : وَ لَقَدْ خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ لَمْ یَکُنْ مِنَ السَّاجِدینَ

ما شما را آفریدیم سپس صورت بندى کردیم بعد به فرشتگان گفتیم : «براى آدم خضوع کنید.» آنها همه سجده کردند جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود ...

سوره الحجر آیه 8 : ما نُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ ما کانُوا إِذاً مُنْظَرینَ

ما فرشتگان را جز به حق نازل نمى‏ کنیم، و هر گاه نازل شوند، دیگر به اینها مهلت داده نمى‏ شود و در صورت انکار، به عذاب الهى نابود مى‏ گردند ...

آیه 150 صافات : أَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِکَةَ إِناثاً وَ هُمْ شاهِدُون

آیا ما فرشتگان را به صورت مؤنث آفریدیم ؟ و آنها - مشرکین - ناظر بودند ؟!!

روشن است که در این آیات فرشتگان جزو « نحن : ما » نیستند. بلکه منظور فقط و فقط خداوند است.


لینک های مرتبط :


صفات زشت خداوند در قرآن ؟؟؟


آیا خداوند بر سر کسی بلا و مصیبت می آورد ؟


هدایت تکوینی و تشریعی ، آیا خداوند کسی را گمراه می کند ؟


چرا خداوند در قرآن گاهی به صورت غائب ( سوم شخص ) معرفی شده است ؟


خداشناسـی وهابیت ؛ پاییـــــــــــــــــن آمدن خداوند از آســـــمان


نفی جسمــــــانیت خداونـــد در قرآن و عــــــترت


اتصاف خداونـــــــد به مکــان ؟؟؟



[ جمعه 92/7/12 ] [ 2:49 عصر ] [ Smuslim ] [ نظر ]

پیرو پرسش یکی از عزیزان ،

در کدام یک از آیات قرآن یا کدام احادیث معتبر به صراحت به یگانگی مطلق خداوند اشاره شده است ؟

16 الرعد : قُلِ اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ

ای پیامبر بگو « خداوند خالق همه چیز است و اوست یکتا و پیروز ...

65 ص : قُلْ إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّار

ای پیامبر بگو « من تنها یک بیم‏ دهنده‏ ام و هیچ معبودى جز خداوند یگانه قهّار نیست ...

163 البقرة : وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ

و خداى شما، خداوند یگانه‏ اى است، که غیر از او معبودى نیست. اوست بخشنده و مهربان‏ ...

النحل : 51   وَ قالَ اللَّهُ لا تَتَّخِذُوا إِلهَیْنِ اثْنَیْنِ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ فَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ

خداوند فرمان داده: « دو معبود (براى خود) انتخاب نکنید معبود (شما) همان خداى یگانه است تنها از (کیفر) من بترسید ...

2 فرقان : الَّذی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فِی الْمُلْکِ وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدیراً

خداوندى که حکومت آسمانها و زمین از آن اوست، و فرزندى براى خود انتخاب نکرد، و همتایى در حکومت و مالکیّت ندارد، همه چیز را آفرید، و به دقّت اندازه‏ گیرى نمود ...

پیامبران الهی همگی بشریت را به یکتاپرستی دعوت نمودند :

70 اعراف : قالُوا أَ جِئْتَنا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ ما کانَ یَعْبُدُ آباؤُنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقینَ 

مشرکین گفتند: « آیا به سراغ ما آمده‏ اى که تنها خداى یگانه را بپرستیم، و آنچه را پدران ما مى‏ پرستند، رها کنیم؟! پس اگر راست مى‏ گویى آنچه را از عذاب الهى به ما وعده مى‏ دهى، بیاور ...

همچنین :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ‏ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد اللَّهُ الصَّمَد لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَد وَ لَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدُ 

به نام خداوند بخشنده مهربان‏ ؛ بگو : خداوند، یکتا و یگانه است . خداوندى است که همه نیازمندان قصد او مى‏ کنند (هرگز) نزاد، و زاده نشد، و براى او هیچگاه شبیه و مانندى نبوده است ...

احادیث درباره ی یگانگی خداوند از 14 معصوم فراوان است . برای نمونه در الکافی ( تألیف ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی رازی ، قرن 4 هجری ) جلد اول باب التوحید ، می توان به صدها و هزاران حدیث در این باب دست یافت.



[ دوشنبه 92/7/8 ] [ 8:1 صبح ] [ Smuslim ] [ نظر ]

رویکرد فرهنگ غرب :

انسان جزوی از طبیعت است. بخشی از جهان هستی است. همانگونه که در طبیعت موجودات قوی تر، موجودات ضعیف تر را تحت سلطه ی خود می گیرند، انسان نیز از این قانون طبیعی مستثنا نیست. چون اصولاً انسان بخشی از همین طبیعت و تابع قوانین آن است. گرچه در دانش و خردورزی برتر از دیگر موجودات است، اما خارج از طبیعت و قوانین آن نیست. لذا تمامی قونین طبیعت، با اندکی تغییر و محاسبه در جوامع بشری نیز قابل اجرا است. می بینیم که در فرهنگ غربی هنوز هم برده داری نفی نشده است. تنها تغیر چهره داده است. از حالت سنّتی به شیوه مدرن درآمده است. بهره کشی از توده ها، غارت سرزمین های ضعیف تر، اعمال فشار، تهدید و ارعاب برای دستیابی به اهداف و... همگی اموری هستند که سردمداران غرب، بر اساس همین قانون علمی به اجرا در می آوردند. از آنجایی که بر اسا نظریه تکامل، انسان ذاتاً حیوان است. لذا می توان با اندکی ویرایش، قوانین طبیعت را در جامعه بشری پیاده ساخت. لذا بهره کشی قویترها از ضعیف تر ها معقول و علمی است. اما ...

نگاه فرهنگ اسلامی نسبت به موضوع  برده داری :

باید دقت داشت که اسلام مبارزه ای مرحله به مرحله علیه برده داری انجام داد. اما اصل آن را از ریشه هیچ گاه نفی نکرد. توضیح :

 به فرموده قرآن یکی از اهداف رسالت پیامبر آزادسازی انسانها از غل و زنجیر و اسارت و بردگی بود. قرآن بارها و بارها مسلمین را تشویق به آزادسازی بردگان نمود و حتی این کار – آزادسازی بردگان – را مایه آمرزش گناهان و نجات از سختی ها قیامت معرفی کرد. در فقه اسلامی راه های به بردگی گرفتن انسانها بسیار محدود شده است. به گونه ای که پیامبر لعنت کردند کسانی که را که یک انسان آزاد را بی دلیل به بردگی بگیرند. در سیره ی اهل بیت هم موارد بسیاری وجود دارد که این بزرگواران، شیعیان را به آزادساختن بردگان تشویق می کردند و خود نیز برده های بسیاری می خریدند و پس از تربیت کردن، آزاد می کردند. مهربانی با بردگان و پرهیز از آزار نرساندن به آنان یکی از دستورات صریح قرآن و سیره اهل بیت است. به هر روی از آنجایی که بردگان در آن عصر توان ادار امور شخصی خود را نداشتند، اسلام برده داری را به طور ناگهانی لغو نکرد. چون اگراین مسئله به صورت ناگهانی صورت می گرفت بسیاری از بردگان از گرسنگی می مردند- همانگونه که در امریکا در زمان لغو برده داری روی داد و بسیاری از بردگان به دلیل گرسنگی و نداشتن سرپناه مردند - چون بردگان معمولاً از لحاظ سطح فرهنگ و امور اجتماعی جزو اقشار پایین جامعه بودند.به هر روی اسلام مبارزه ای مرحله به مرحله با برده داری را در دستور قرارداد و حتی قرآن می فرماید اگر برده ای خواهان آزادی بود مسلمانان موظف هستند که او را آزاد کنند و از اموال خود به او بدهند تا زندگی کند. همه موارد فوق را می توانید در اینجا و اینجا بیابید. با این تفاصیل همانگونه که گفتیم اسلام به بردگان شخصیت داد (امامان با بردگان سر یک سفره غذا می خوردند. حتی مادر برخی امامان کنیز بودند و این مسئله مایه شرمندگی نبود. رابطه ی امامان با بردگان دوستانه بود و حتی بسیاری از بردگان پس از اینکه توسط امام معصوم آزاد می شدند، حاضر نمی شدند از امام دور باشند.) اسلام راه را برای آزادی همه ی بردگان باز کرد. اما هچ گاه اصل برده داری را از ریشه نفی نکرد. دلیلش چیست ؟

پاسخ :

1.      چون این امر اولاً به عنوان یک اهرم فشار و یک ابزار تهدید باقی ماند. یعنی اگر کسی بخواهد به سرزمینهای اسلامی حمله کند، اگر اسیر شود به عنوان برده خواهد بود. یا اگر کسی در مقابل گسترش اسلام سرکشی کند، - اگر امام معصوم اجازه دهد - به بردگی گرفته می شود. اینها قوانین و ابزاری هستند برای تهدید و فشار بر دشمنان اسلام.

2.     این قانون به خودی خود معقول و علمی است. بر اساس نظریه تکامل، انسان ذاتاً یک حیوان است. لیکن یک حیوان تکمل یافته. قوانین جامعه ی بشری نیز متناسب با قوانین طبیعت است. اما با محاسبه تکامل یافتگی آن جامعه. اصل به کارگیری و بهره کشی دیگر انسانها در جامعه بشری کاملاً طبیعی و عادی است. گرچه اسلام این مسئله را به این شکل لجام گسیخته قبول ندارد. بلکه آن را محدود و قانون مند کرد. ( یعنی اسلام میگوید که نباید هر انسان آزادی به بردگی گرفته شود. اسلام می گوید نباید با برده ها بدرفتاری کرد. اسلام می گوید اگر برده ای توان زندگی آزادانه داشت، نباید او را در بردگی نگه داشت، بلکه باید او را آزاد کرد...)


[ شنبه 92/7/6 ] [ 4:0 صبح ] [ Smuslim ] [ نظر ]

زمان و مکان از خواص مادّه ( جسم ) هستند. با توجه به اینکه جسمانیت خداوند در اسلام بر مبنای قرآن و عترت نفی شده است، در نتیجه خداوند تحت زمان و مکان نمی گنجد. و حق هم همین است. چه اینکه ذات خداوند مطلق و نامحدود است، لیکن زمان و مکان محدود و نسبی هستند. پس ممکن نیست که خداوند در ظرف زمان و مکان بگنجد. به همین علت خداوند فراتر از زمان و مکان است. زمان و مکان نیز از آنجایی که ممکن بالذات و از سویی حادث هستند، مخلوق خداوندند.

در خطبه یکم نهج البلاغه نیز امام علی به صراحت مکان داشتن خداوند را رد کرده است :

« هر که خداوند را به اجزاء تقسیم کند، او را ندانسته و نشناخته است و آنکه به سوى او اشارت کند محدودش پنداشته وهر که محدودش پندارد، او را بر شمرده است و هر که گوید که خدا در چیست، خدا رادرون چیزى قرار داده و هر که گوید که خدا بر روى چیزى جاى دارد، دیگر جای ها را ازوجود او تهى کرده است. خداوند همواره بوده است و از عیب حدوث،منزه است. » در قرآن نیز حضور خداوند در مکانی خاص را نفی نموده است.

در اصول کافی حدیثی است که یکی از احبار ) علمای ) یهود نزد امیرالمؤمنین رسیدند و پرسیدند که خداوند قبل از آفرینش در کجا بود ؟ امام پاسخ دادند : «أَیْنَ سُؤَالٌ عَنْ مَکَانٍ وَ کَانَ اللَّهُ وَ لَا مَکَانَ » یعنی از مکان چه می پرسی ؟ در حالیکه خداوند قبل از پیدایش مکان وجود داشت .

قرآن نیز عقیده ی مکان خاص برای خداوند را نفی می کند :

البقرة : 115   وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلیمٌ

مشرق و مغرب، از آن خداست و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست و او بى‏ نیاز و داناست.

همچنین خداوند از رگ گردن نیز به انسان نزدیک تر است :

ق : 16  وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ

ما انسان را آفریدیم و وسوسه‏ هاى نفس او را مى‏ دانیم، و ما از رگ گردنش نیز به او نزدیکتریم ...

الأنفال : 24   یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ

اى ایمانداران ، هنگامی که خداوند و پیام آورش ، شما را به آنچه مایه ی زندگانی ابدی شماس، دعوت می کنند ، اجابت کنید و آگاه باشید که خداوند بین آدمی و قلبش حاضر است و همه به سوى او محشور خواهید شد ...

اما برخی از استدلالات مخالفین درباره ی مکان داشتن خداوند :

برخی بر اساس بعضی ایات قرآن چنین استدلال می کنند که خداوند جا و مکان دارد . حتی در آسمان و روی تحتی به اسم عرش نشسته است !

پاسخ :

ذهن بشر محدود و خداوند ( حقیقت مطلق ) نامحدود است . با توجه به کاستی های بشر در گذر تاریخ و حتی در حال حاضر ، خداوند بسیاری از مفاهیم را در قالب تمثیل و زبان نمادین ( سمبلیسم ) بیان کرده است. و از طرفی خود قرآن ( سوره آل‏عمران آیه 7 )  بیان می دارد که برخی از آیات قرآن محکم و صریح اند و برخی دیگر متشابه ( به صورت تمثیلی با نمادین یا ... ) هستند. یعنی اصل بر محکمات است.

در قرآن و عترت ، جسمانیت خداوند به صراحت رد شده است پس این مسئله اصل است . کلیک کنید. همچنین به تبع نفی جسمانیت ، مکان داشتن خدواند هم مورد رد است.

آیه ای دیگر که مخالفین از آن بهره می برند درباره ی عرش است ، برخی می گویند که بنا بر قرآن خداوند بر عرش نشسته است !! در حالیکه می دانیم این سخن دروغی از سوی مخالفین اسلام است . کلیک کنید .

مسئله ی دیگر بحث نزول وحی است که می گویند چون نزول یعنی از بالا به پایین آمدن ، پس خداوند در آسمان است ! پاسخ : قرآن می گوید خداوند از رگ گردن به انسان نزدیک تر است. و هر جا که رو کنید به سمت خدا رو کرده اید. پس خداوند فقط در آسمان نیست. بلکه همه جهان تلألویی از وجود خداست.

همچنین واژه ی نزول مربوط به مرتبه ی معنوی است نه جسمانی . یعنی چون خداوند برتر و والا مرتبه تر از پیامبر بوده است ، مفاهیم و الهامات را بر ایشان نزول می فرمود.


[ پنج شنبه 92/7/4 ] [ 12:54 عصر ] [ Smuslim ] [ نظر ]

پاسخ :

خیر . قرآن هیچ گاه زمین را مسطح ( غیر کروی ) ندانست.  ادامه مطلب...

[ دوشنبه 92/7/1 ] [ 5:0 صبح ] [ Smuslim ] [ نظر ]
<      1   2      
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم ، در پی جبران گذشته ام ، در این تارنما بیان خواهم کرد که چرا به اسلام بازگشتم ؟ چرا مذهب شیعه را انتخاب کردم ؟ بدین امید که پروردگارم قلم عفو بر گذشته ام بکشد .
امکانات وب