سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چرا دین اسلام و مذهب شیعه را انتخاب کردم ؟
قالب وبلاگ

تعریف عصمت :

مرحوم شیخ مفید رحمت الله علیه در این باره می فرماید :
عصمت ، لطفی از جانب خداوند که شامل حال مکلف می‌شود و او را از وقوع در معصیت و ترک اطاعت باز می‌دارد ؛ با این که آن شخص قادر به انجام آن‌ دو است .

خلاصه ی مقاله :

اداله قرآنی
ادله عقلی

نتیجه :
انبیاء و اولیاء الله در دریافت و ابلاغ وحی ، عصمت مطلق دارند . یعنی دچار ترک عمدی یا حتی خطا و فراموشی نمی شوند .
انبیاء و اولیاء الله به هیچ وجه مرتکب گناه کبیره و صغیره نمی شوند .
اما ممکن است دچار خطای غیر عمدی و ترک اولی و ... شوند . آنان در این زمینه عصمت نسبی دارند . یعنی مرتکب نسیان ، خطای غیرعمدی و ... می شونداما کمتر از دیگر مردمان .  

دلایلی از قرآن  

دلیل اول : 

وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی‏ الظَّالِمین‏ 

( سوره ی 2 آیه 124 )                                                          

ابراهیم از خداوند درخواست کرد که امامت را نیز به ذریه و نسل من بده، و خداى تعالى نیز مستجاب کرد اما در پاسخش فرمود: این عهد من به ظالمین نمى‏رسد .

منظور از ظالمین مطلقاً هر کسى است که ظلمى از او صادر شود، هر چند آن کسى که یک ظلم و آنهم ظلمى بسیار کوچک مرتکب شده باشد، حال چه اینکه آن ظلم شرک باشد، و چه معصیت، چه اینکه در همه عمرش باشد، و چه اینکه در ابتداء باشد، و بعد توبه کرده و صالح شده باشد، هیچیک از این افراد نمى‏توانند امام باشند، پس امام تنها آن کسى است که در تمامى عمرش حتى کوچکترین ظلمى را مرتکب نشده باشد .
چون انجام دهنده ی ظلم ( حتی ظلم کوچک ) مصداق ظالم است .
در اینجا علامه طباطبایی به یک سرگذشت اشاره می کند: « شخصى از یکى از اساتید ما پرسید: به چه بیانى این آیه دلالت بر عصمت امام دارد؟ او در جواب فرمود: مردم بحکم عقل از یکى از چهار قسم بیرون نیستند، و قسم پنجمى هم براى این تقسیم نیست، یا در تمامى عمر ظالمند، و یا در تمامى عمر ظالم نیستند، یا در اول عمر ظالم و در آخر توبه‏کارند، و یا بعکس، در اول صالح، و در آخر ظالمند، و ابراهیم ع شأنش، اجل از این است که از خداى تعالى درخواست کند که مقام امامت را بدسته اول، و چهارم، از ذریه‏اش بدهد، پس بطور قطع دعاى ابراهیم شامل حال این دو دسته نیست . باقى مى‏ماند دوم و سوم، یعنى آن کسى که در تمامى عمرش ظلم نمیکند، و آن کسى که اگر در اول عمر ظلم کرده، در آخر توبه کرده است، از این دو قسم، قسم دوم را خدا نفى کرده، باقى مى‏ماند یک قسم و آن کسى است که در تمامى عمرش هیچ ظلمى مرتکب نشده، پس از چهار قسم بالا دو قسمش را ابراهیم از خدا نخواست، و از دو قسمى که خواست یک قسمش مستجاب شد، و آن کسى است که در تمامى عمر معصوم باشد .
 

خلاصه این دلیل :  

هر گناهی ظلم است : 

1. یا ظلم به خدا است ( حق الله ) 

2. یا ظلم به خود است ( حق النفس ) 

3. یا ظلم به دیگران است ( حق الناس )

در هر صورت کسی که گناه میکند یکی از این موارد بالا را مرتکب شده است و خدا هم فرموده  عهد من ( که همان امامت و پیشوایی باشد ) به ظالمین نمی رسد .
 

دلیل دوم :

اطاعت بی قید و شرط از پیامبران الهی مخصوصاً محمد رسول الله :

أُولئِکَ الَّذینَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرى‏ لِلْعالَمینَ (90) ( سوره ی انعام )

اینان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده است؛ پس به هدایت آنان اقتدا کن ...

اگر پیامبران از گناه معصوم نباشند دلیلی ندارد که خداوند ما را به پیروی مطلق از انان امر کند . اگر پیامبران و اوصیاء اهل معصیت باشند ، پس در این صورت خداوند مارا به معصیت و گناه امر نموده است !

وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ الله‏.

ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر براى این که به فرمان خدا ، از وى اطاعت شود .

و یا در سوره نساء آی? 80 می‌فرماید :

مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ .

کسى که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده‏ .

یعنی ، اطاعت پیامبر ، مساوی است با اطاعت خداوند .

در سوره نساء آیه 59 می‌فرماید :

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ .

اى کسانى که ایمان آورده‏اید ! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [ اوصیاى پیامبر ] را ...

خداوند در این آیات ، اطاعت از رسول گرامی اسلام و را به صورت مطلق واجب کرده است ؛ یعنی هر دستوری که آن‌ها در هر زمینه‌ای دادند ، باید اطاعت شود .

دلیل سوم :

کلام شعیب پیامبر در مورد عصمت از گناهان و تأیید خداوند ...

سقالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى‏ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ رَزَقَنی‏ مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَ ما أُریدُ أَنْ أُخالِفَکُمْ إِلى‏ ما أَنْهاکُمْ عَنْهُ إِنْ أُریدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفیقی‏ إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنیبُ ( سوره ی 11 ایه 88 )

گفت: «اى قوم من، بیندیشید، اگر از جانب پروردگارم دلیل روشنى داشته باشم، و او از سوى خود روزىِ نیکویى به من داده باشد ، آیا باز هم از پرستش او دست بردارم؟من اراده نمی کنم که در آنچه شما را از آن باز مى‏دارم ، خود مرتکب آن شوم‏. من قصدى جز اصلاح‏ جامعه‏ تا آنجا که بتوانم، ندارم، و توفیق من جز به ‏یارى‏ خدا نیست. بر او توکّل کرده‏ام و به سوى او بازمى‏گردم.»
همانطور که در این آیه شریفه مشخص است شعیب ( به عنوان پیامبر خدا ) به صراحت میگوید اگر من شما را از کاری بازداشتم ، خودم مرتکب آن نمی شود . یعنی من پیامبر مرتکب گناه و فساد نمی شوم .


دلیل چهارم :

غضب الهی اثر گناهان است . ( گناهان مختلف )

سوره ی 7 آیه 71

سوره ی 7 ایه 152

سوره ی 20 آیه 86 و ...

اما کسی که جزو مغضوبان نیست ( و حتی یک لحظه جزو مغضوبان قرار نگرفته )  مسلماً دارای عصمت از گناهان است .

همچنین گناه ، نوعی گمراهی و انحراف از مسر فطرت انسانی است . ( حتی برای یک لحظه )

اما کسی که ابداً جزو مغضوبین و گمراهان نبوده ، مطمئناً از گناهان معصوم است . یعنی حتی لحظه ای هم دچار گناه نشده است .

صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ‏ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ


دلیل پنجم :

آیه دوم تا چهارم سوره نجم ، که می‌فرماید :

مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَى . وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى . إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى .

کلم? « ضل» معانی متعددی از جلمه : گمراهی ، غفلت و ... دارد . یعنی دوست و همراه شما ( هیچ گاه گمراه نشد و هیچ گاه از راه به در نشد ...

همین بهترین نشانه در راه اثات مسئله ی عصمت است .


 دلیل ششم :

( شاید مهم ترین دلیل )
عصمت،‌ در آیه تطهیر:
آیه تطهیر، از آیاتى است که صراحتا عصمت و پاکى ائمه علیهم السلام را از هر گونه پلیدى و ناپاکى به اثبات مى‌رساند، خداوند در آیه 33 سوره احزاب مى‌فرماید:
 


... إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً.
 


خداوند فقط مى‏خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملًا شما را پاک سازد.


براى اثبات عصمت ائمه علیهم السلام از این آیه، توجه به چند نکته ضرورى است:

این آیه با کلمه «انما» که از قوى‌ترین ادات حصر به شمار مى‌رود ( برای تأکید و انحصار موضوع در مصداق )، برطرف کردن رجس و پلیدى را در اهل بیت علیهم السلام منحصر کرده است  و از آن جائى که الف و لام «الرجس» الف و لام جنس به حساب مى‌آید، شامل هر نوع پلیدى؛ چه ظاهرى و چه باطنى خواهد شد .

به تعبیر دیگر خداوند در این آیه اراده کرده است که هر نوع پلیدى؛ چه باطنى و چه ظاهرى را تنها از اهل بیت علیهم السلام، بزداید و تنها آن‌ها را پاک و منزه سازد. این معنا، عصمت اهل بیت علیهم السلام را به روشنى ثابت مى‌کند.

دلیل هفتم :

قَالَ أَ رَءَیْتَکَ هَاذَا الَّذِى کَرَّمْتَ عَلىَ‏َّ لَئنِ‏ْ أَخَّرْتَنِ إِلىَ‏ یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا قَلِیلا ( 62 اسراء )

( سپس شیطان ) گفت: «به من بگو، این کسى را که بر من برترى داده‏اى ( به چه دلیل بوده است؟ ) اگر مرا تا روز قیامت زنده بگذارى، همه فرزندانش را، جز عده کمى، گمراه و ریشه‏کن خواهم ساخت!

نتیجه : شیطان توان فریب دادن اندکی از انسانها را ندارد . این همان مقام عصمت است . گرچه همین افراد ممکن است به دلیل جایگاه و محدودیت های انسانی دچار خطای ناشی از فراموشی و ... شوند که البته این مسئله با وسوسه شیطان و گناه متفاوت است

دلایل عقلی

دلیل اول:

خداوند حکیم است . و حکیم هیچ گاه بی حکمت عملی را انجام نمی دهد . یکی از ویِژگی های عمل حکیمانه ایجاد زمینه برای صحت و نتیجه دهی عمل است . حال که خداوند پیامبران را فرستاده است ، می بایستی زمینه های بازدهی این دعوت را هم اماده کند . یکی از این زمینه ها این است که فرستاده شدگان ( یعنی پیامبران ) از لحاظ شخصیتی و تربیتی درحدی تکامل یافته یا حداقل نزدیک به این جایگاه باشند . حال چگونه ممکن است کسی برای تربیت جان انسانها مبعوث شود ولی خودش تربیت نشده باشد ؟؟؟؟؟ چگونه ممکن است کسی که خود کامل نیست ، بخواهد دیگران را به تکامل برساند یا به سمت تکامل هدایت کند ؟؟؟؟؟؟

آیا  کسی که خود از الودگی گناه پاک نیست ، می تواند دیگران را از الودگی ها پاک کند ؟؟؟؟؟
 

دلیل دوم:

یکی از شرایط تعلیم و تربیت افراد این است که شخص مورد تربیت‌، به صدق گفتار مربی خود ایمان داشته باشد و تحقق آن در گرو هماهنگی گفتار و رفتار مربی است و چنانچه رفتار مربی برخلاف گفتارش باشد، مورد پذیرش واقع نخواهد شد.(صف‌، 2 و 3، یونس‌، 35) و هدف از بعثت انبیا که تربیت و هدایت مردم است‌، محقق نخواهد شد; از این رو لازم است ایشان از عصمتی برخوردار باشند که گفتار و رفتارشان کاملاً با هم مطابقت داشته باشد، و این‌، اختصاص به دوران نبوت پیامبران ندارد; چرا که اگر پیامبری سوابق خوبی نداشته باشد، گرچه الآن خوب باشد، امّا گفتارش در مردم تأثیر ندارد; بنابراین لازم است انبیا قبل از بعثت نیز از هرگونه گناهی مبرا و معصوم باشند تا بتوانند با ارائه شخصیتی خالی از هرگونه سوء سابقه و ارائة الگویی تمام عیار، به تربیت مردم بپردازند.(ر.ک‌: الالهیات‌، سبحانی‌، ج 3، ص 170، مؤسسه امام‌صادق‌/ مبانی رسالت انبیا در قرآن‌.)

دلیل سوم:

برهان بطلان تسلسل

دلیل دیگر بر وجوب عصمت پیامبران و امامان، بطلان تسلسل است. به این صورت که دلیل نیاز مردم به وجود و نصب امام از جانب خداوند،‌ خطاپذیرى مردم است.
یعنی انسانها چون خطا میکنند نیازمند یک راهنما هستند .

حال اگر خود امام معصوم از خطا و معصیت نباشد، خود نیاز به وجود امام دیگرى دارد و آن امام نیز نیاز به وجود امام دیگر و... که منجر به تسلسل مى‌شود و تسلسل از دیدگاه عقلا باطل است.

دلیل چهارم:

لزوم اتمام حجت
امام، حجت خداوند بر روى زمین است، اگر امام معصوم نباشد، حجت خداوند بر مردم تمام نخواهد شد؛ در حالى که بازخواست مردم در قیامت مستلزم اتمام حجت بر آن‌ها است.
به عبارت دیگر، خداوند اگر بخواهد کسى را عقاب کند باید زبان عذر او را کوتاه کرده باشد و اگر چنین نکند، عقلا عقاب و عتاب کردن کسى به خاطر انجام ندادن فرامین الهى، صحیح نیست؛ زیرا آن بنده نیز مى‌تواند عذر بیاورد که اگر من فلان دستور را انجام ندادم، امام که خود حافظ دین و شریعت و خلیفه تو در روى زمین بود، انجام نداد به همین دلیل حجت بر من تمام نشد و من فکر کردم که انجام آن لازم نیست و گر نه خود امام که مجرى احکام الهى است باید آن را انجام مى‌داد.
بنابراین،‌ امام باید از هرگونه گناه، خطا، نسیان و سهو معصوم باشد ( هرچند نسبی ) تا حجت بر مردم تمام شود و اگر با وجود چنین امام معصومى مردم به دستورات و حدود الهى که از طریق همان امام ابلاغ و اجرا مى‌شود عمل نکنند، آن وقت زبان عذرشان کوتاه است و خداوند مى‌تواند از او بازخواست کند.

 چرا پیشوایان دینی استفغار میکردند ؟

  1. آنان اگرچه معصوم از گناه بودند و در بحث خطا عصمت نسبی داشتند . اما در مقابل خداوند همیشه احساس کوچکی و ضعف میکردند ( که این نشانه ی بزرگی وجود آنان است ) و این استغفارها به این خاطر بود که به ضعف و کاستی های خود در برابر خداوند اقرار کنند .
  2. هر عمل زشتی یا گناهی یک اثر وضعی در محیط اطراف دارد . یکی از دلایل استغفار این بود که اثر وضعی و تکوینی گناه دیگران تأثیری در وجود امام نگذارد . یعنی استغفار آنان نوعی مقابله با آلودگی اطراف بود.

[ دوشنبه 92/2/9 ] [ 9:27 صبح ] [ Smuslim ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم ، در پی جبران گذشته ام ، در این تارنما بیان خواهم کرد که چرا به اسلام بازگشتم ؟ چرا مذهب شیعه را انتخاب کردم ؟ بدین امید که پروردگارم قلم عفو بر گذشته ام بکشد .
امکانات وب