سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چرا دین اسلام و مذهب شیعه را انتخاب کردم ؟
قالب وبلاگ

اسلام‌ستیزان مدعی شده اند که در قرآن تناقضاتی وجود دارد. جالب است که این افراد بخری آیات را به هم چسبانده و سپس با مغالطه و ترجمه هایی دست کاری‌شده و بعضاً بدون بررسی منصفانه بر ادعای خود دلیل (!!!) آورده اند. حال آنگه این افراد بیش از هرچیز برداشتها و ذهنیتهای خود را نقد کرده اند، نه قرآن را ! در ادامه موردی دیگر را نیز بررسی میکنم :

بزرگترین تناقض فلسفی قرآن
با مطالعه قران و همچنین گذری در میان متون مرجع و احکام اسلامی به تناقض اشکاری بر می خوریم که می توان از ان بعنوان بزرگترین تناقض فلسفی قران یاد کرد. در همین راستا، ژول لابیوم J. Labeaume اسلام شناس قرن نوزدهم فرانسه در کتاب ارزنده «تجزیه قران» ، به بیش از صد ایه مختلف اشاره می کند که پیرو آن، تمامی مسائل مربوط به انسان و جهان و کائنات از جمله اعمال و کردار انسان، تمامی سخنان و افکار، تولد و مرگ و بطبع طول عمر، احساسات درونی و ریزترین فعل و انفعالات مجموعه طبیعت و کهکشانها و حتی کوچکترینشان – همه و همه- توسط خداوند از پیش مشخص و تعیین شده و بطور دقیق در «لوح محفوظ» ثبت و نگهداری می شود. پس بدینسان، انسان عاری از قدرت تشخیص و انتخاب است.
اما در سوی دیگر، همین خداوند متعال در ایاتی چند شدیدن تهدید و تأکید می کند که » انسان مسئول مستقیم اعمال خویش است و برای انانی که به راهی غیر از انچه مقرر کرده ایم می روند اتشی سخت مهیا کرده ایم»(104 انعام، 15 جاثیه، 67 توبه، 51 اعراف، النجم 38 و 39)

این مسئله چیزی نیست که آقای لابیوم آن را کشف کرده باشند. بلکه مسلمین از همان قرن اول هجری پیرامون این مسئله بسیار بحث و گفتگو می‌کردند. این گفتار تحت عنوان "جبر واختیار" برای بسیاری افراط و تفریط هایی به وجود آورد. گرچه یکی از نقاط درخشان در تاریخ تشیع این است که شیعیان در این زمینه نه تنها دچار کندروی و تندروی نشده اند بلکه به خاطر وجود ائمه معصومین علیهم السلام همواره راه اعتدال و عقلانیت را پیش گرفتند. به این صورت که بنا بر متن قرآن و عترت، خداوند به انسان اختیار داد. اختیار انسان امری ثابت شده و صریح است. [کلیک کنید.] و اما برخی آیات که می فرمایند همه چیز در لوح محفوظ ثبت شده است، این همه منافاتی با اختیار انسان ندارد. خداوند خالق انسان است. خالق زمان هم هست. خداوند به زمان، احاطه دارد. پس ابتدا و انتهای هر چیزی را میبیند و میداند. (اگر نداند، نتیجه میشوند : جهل خداوند به مخلوقات! و این با مبانی خردمندانه در تناقض خواهد بود.) پس خداوند میداند ! هم ابتدا را و هم انتها را. چون زمان و مکان تحت احاطه ی خدواند است. خدا به انسان اختیار داده است، اما نهایت و انتهای آن را میداند. خداوند می داند که انسان با "اختیار" خود چه می کند. اینکه سرنوشتها و هرچیزی در لوح محفوظ ثبت است به این معنی است که خداوند آنها را میداند نه اینه جبراً همه چیز رقم زده باشد. در حقیقت به فرموده امام صادق علیه السلام ، جبر و اختیار امری نسبی است. و هیچ کدام مطلق نیستند. (سند روایت در لینک فوق) چه اینکه بسیاری از امور، وجداناً از دست انسان خارج است. (پس برای انسان اختیار مطلق وجود ندارد.) و از طرفی انسان در انتخاب راه قدرت تشخیص و تعیین دارد، لذا جبر مطلق هم در کار نیست. نتیجه : نسبی بودن این امر است که امام صادق علیه السلام بیان فرمودند.

و باز در کنار این تناقض آشکار «یک بام و دو هوا»، می بینیم که در جای دیگر خداوند در اقدامی غیر مترقبه اعلام می کند که «شیطان را مأمور گمراهی انسانها قرار داده است» (سبا؛ 21) در همین رابطه دکتر شجاع الدین شفا چنین متذکر می شود: » البته با همه گذشت قرون، هنوز بدین دو پرسش پاسخ قانع کننده ای داده نشده است که اگر خدا خودش به شیطان اجازه داده بود که مردمان را گمراه کند، گناه ادم و حوا که فریب این شیطان را خوردند چه بود؟ و به‌فرض‌ِ آن هم که این دو گناهکار بودند چرا باید فرزندان نسل های بعدی آن‌ها بابت گناه این پدر و مادر ساده لوح جواب پس بدهند؟». (تولدی دیگر؛ 388) حال با توجه و بر مبنای چنین چند گانگی هائی، چگونه می توان جایگاه «جبر» و «اختیار» را در فلسفه دین اسلام از هم تفکیک کرد؟!

اولاً گفته شد که اصلاً تناقضی وجود ندارد ، که آشکار یا پنهان باشد! یک بام هست و یک هوای نسبی ! اما اسلام‌ستیزان دچار افراط و تفریط اند، لذا گاهی لباس گرم و گاهی برهنه می شوند. به همین دلیل، یک و بام و یک هوای معتدل را یک بام و دو هوا می پندارند.
درباره شطان هم باید گفت که او مانند ما اختیار دارد. از فرمان الهی تخلف کرد. اما از خداوند مهلت خواست ! خداوند هم او را مهلت داد. او نیز قسم یاد کرد که بنی آدم را فریب دهد. خدا هم اجازه داد تا او با بشر به مقابله بپردازد تا از این رهگذر راستکرداران از بدکرداران جدا شوند.خدا به شیطان اجازه ی تشریعی نداد. (یعنی نگفت هرکاری انجام دهی عیبی ندارد.) بلکه اجازه تکوینی داد ! یعنی بر اختیار او مهر تأیید زد که اگر خواستی چنین کنی ، انجام بده ! اما بعداً باید جوابگو باشی ! و هر کس که از تو پیروی کند هم باید جوابگو باشد. آدم و حوا هم فریب خوردند و باید جوابگو باشند. اما هیچ انسانی در اشتباه آدم و حوا شریک نیست. هیچ انسانی بابت خطای آدم و حوا جوابگو نیست. چون قرآن می فرماید هرکس مسئول عمل خویش است و گناه هیچ کس به پای دیگر نوشته نمیشود. (انعام : 164 / اسراء : 15 / النجم : 38) و اگر منظورشان به اخراج آدم و حوا از بهشت است، باید دقت کرد که آدم و حوا از ابتدا هم قرار بود روی زمین مستقر شوند. (بقره : 30 : وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَة : و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من در زمین جانشینى خواهم گماشت) خطای آدم و حوا تنها استقرار بنی آدم را تسریع بخشید. همین. پس خطای آن دو به پای هیچ کس نوشته نشد. البته بنا به اعتقاد مسیحیت گناه آدم به نسل او نیز سرایت کرد و بنی آدم همگی ذاتاً گنهکار شدند. اما به عقیده ی اسلام این گناه به نسل آدم منتقل نشد لذا انسانها در بَدو تولد همگی پاک و معصوم هستند. به هر روی اسلام‌ستیزان دچار اختلال ذهنی شده امد که مسیحیت را نقد میکنند و سپس نام آن را نقد اسلام میگذارند. (گذشته از استناد به دروغهای شجاع الدین شفا، که باید واقعاً تأسف خورد که آنان به جای استناد به منابع دست اولی به ذهنیات و برداشتهای از خود درآورده ی شجاع الدین شفا استناد میکنند.)

اگر انسان «مختار» است، پس منظور از تأکیدهای مکرر قران برای «از پیش تعیین شده بودن» همه چیز و وجود نوعی مرکز بایگانی بنام «لوح محفوظ» و اصولن «فلسفه تقدیر» چیست؟ اگر انسان «اجبار» داشته و در حوزه ای غیر اختیاری می زید، پس دیگر تدارک مکانهایی بنام «بهشت» و «جهنم» بمنظور پاداش و جزای اعمال انسان در چیست؟! و اصولن سنجش اعمال انسان بر چه مبنایی انجام می گردد و این سنجش در حیاتی کاملن مشخص و از پیش تعیین شده چه کاربردی دارد؟!
این تضاد عمیق سالهاست که از سوی منتقدین به پرسش گرفته شده، بدون آن که هیچ یک از علمای مذهبی تا کنون توانسته باشد پا سخی درخور بدان بدهد. علمای مذهبی، خصوصن روشنفکران مذهبی- نیک می دانند که پاسخگویی به چنین پرسشی مستلزم نادیده گرفتن اصول اساسی و مسلم دین اسلام است – که طی آن دکانداری دین در هر جا به فراخور زمان حکمی از آستین بیرون می‌آورد- ، بنابراین آنان با پیچاندن صورت مسئله و با طرح سئوالاتی دیگر به عوض جواب، عملن از پاسخگویی طفره می روند. این شانه خالی کردن از پرسشهای خردگرایان و فرار از پاسخ دهی با مطرح کردن حکم کلیشه‌ای «در کار خدا و رسولش مداخله نکنید» به منظور به بن بست رساندن پرسش و خاموش کردن عقل نقاد پرسشگر ، – با وجود ریشه ای کهن – تحقیقن نتوانسته و نخواهد توانست انسان خردگرا و کاوشگر را قانع کند، زیرا رشد علم در عصر حاضر و تکاپوی بی وقفه انسان در راه برون رفت از خیل مشگلاتی که بشر تاریخن بدان گرفتار آمده، خودبخود اصول پوسیده مذهبی را به چالش جدی گرفته و نیاز به شفافیت باورهای انسانی را دو چندان کرده است.

همانگونه که پاسخ داده شد، جبر و اختیار امری نسبی است. [مجدداً کلیک کنید!] انسان از طرفی اختیار دارد راه زندگی و عروج و سقوط خود را مشخص کند واز طرفی خداوند به عاقبت و انتهای اختیار انسان آگاهی دارد. چون انسان در ظرف زمان و مکان میگنجد و خدا هم به زمان و مکان احاطه دارد. نسبی بودن این امر همان چیزی است که اسلام‌ستیزان ، از سر دگم‌اندیشی و جزم‌اندیشی، متعصبانه آن را نادیده میگیرند. تناقض مهمی که در رفتار این اسلام‌ستیزان وجود دارد همین است! آنا خود را مخالف جزم‌اندیشی می دانند! اما از سر تعصب همواره از همین روش استفاده میکنند.
از طرفی دیگر مدعی میشوند که 
که هیچ یک از علمای مذهبی تا کنون توانسته اند پاسخی درخور به این پرسش ها بدهند. جالب است ! گویی همه ی کتابهای کلامی و عقیدتی و تفسیری اسلامی را خوانده اند ! و این خود نوعی سفسطه است. سفسطه ی انکار وجودِ آنچه که موجود است! صدها کتاب و مبحث فقط در منابع شیعه وجود دارد که مباحث مربوط به جبر و اختیار را تشریح کرده اند. البته برخی از این مباحث سنگین و نیازمند ذهن فسفی و تفکر عمیق است. اما پاسخ هایی جالب و دقیق فراوان وجود دارد. و این پاسخها نه تنها مستلزم نادیده گرفتن اصول اساسی و مسلم دین اسلام بلکه موجب تقویت مبانی خردمندانه ی مذهب تشیع (اسلام راستین) شده است.
درباره
حکم «در کار خدا و رسولش مداخله نکنید» هم بله ! اگر کسی بخواهد بدون رعایت انصاف و با دگم‌اندیشی متعصبانه و با فکری بسته و ناکارآمد به سراغ تعالیم برود؛ همان بهتر که خاموش بماند! اما قرآن و عترت هیچ گاه عقل بشر را خاموش نکردند. بلکه 80 آیه قرآن و بیش از هزار روایت از پیامبر و اهل بیت در ستایش عقل و دعوت به عقلانیت و خردورزی را در منابع حدیثی داریم.

به این امید که هیچ کس به نام انسانیت ، ریشه های وجدان و حق‌نگری را با تیشه نزند. و به امید هدایت همه ی انسانها (حتی دشمنان اسلام) و به این امید که جهان پر از نور و برکت شود. آمین


[ جمعه 92/12/23 ] [ 12:42 عصر ] [ Smuslim ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم ، در پی جبران گذشته ام ، در این تارنما بیان خواهم کرد که چرا به اسلام بازگشتم ؟ چرا مذهب شیعه را انتخاب کردم ؟ بدین امید که پروردگارم قلم عفو بر گذشته ام بکشد .
امکانات وب